خدمات وبلاگ نويسان جوان boye bahar naranj

♥♥♥pesar tanha♥♥♥

salam asisan be web khodeton khosh omadin

boye bahar naranj

سماور قل قل میکند .
مادربزرگ پایش را دراز کرده است .
بوی بهار نارنج میدهد چارقدش
زیر چشمی نگاهم میکند،سر قندان را برمیدارد
یک آب نبات به من میدهد ویکی خودش برمیدارد 
میگوید: بین خودمون باشه
من میخندم
او هم میخندد
 توی چشمش آب میافتد به سقف اتاق نگاه میکند
من هم نگاه میکنم
سماور قل قل میکند .
 پایم را دراز کرده ام.
وامانده دردش امانم را بریده
نوه کوچکم نگاهم میکند
آب نباتی از قندان بر میدارم ،به او میدهم و یکی برای خودم 
میگویم: بین خودمون باشه
او میخندد ،مثل فرشته ها
من لبخند میزنم ، گریه ام میگیرد 
 توی چشمم آب میافتد به سقف اتاق نگاه میکنم
توی دلم میگویم
دلم برای فرشته ها تنگ می شود.

[ جمعه 22 دی 1391برچسب:, ] [ 23:24 ] [ yahya007 ] [ ]


دفــــــــــــــــــــتـــــــــــــــــر خــــــــــــاطــــــــراتـــــــ زنــــــــدگـــــــــي

زندگی دفتری از خاطر هست. يک نفر در شب کم، يک نفر در دل خاک، يک نفر همدم خوشبختي هاست، يک نفر همسفر سختي هاست، چشم تا باز کنيم عمرمان ميگزرد ما همه همسفريم

[ پنج شنبه 21 دی 1391برچسب:, ] [ 19:49 ] [ yahya007 ] [ ]


چـــــــــــــرا .......

 
چرا گریه کنم وقتی باران ابهت اشکهایم را پاک کرد و سرخی گونه هایم را

به حساب روزگار ریخت.

چرا گریه کنم وقتی او بغض عروسکی دارد و همیشه این منم که باید

قطره قطره بمیرم.

چرا گریه کنم وقتی بر بلندی این ساده زیستن زیر پا له شده ام.

چرا گریه کنم وقتی باد بوی گریه دارد و برگ بوی مرگ.

چرا گریه کنم وقتی عاشق شدن را بلد نیستم تا به حرمت اندک سهمم از

تو اشک بریزم.

چرا گریه کنم وقتی تبسم نگاهت زیبا تر است………

[ دو شنبه 18 دی 1391برچسب:, ] [ 22:14 ] [ yahya007 ] [ ]


میدونی چرا میگن............

 میدونی چرا میگن” دلت دریا باشه”


وقتی یه سنگو تودریا میندازی


فقط برای چند ثانیه اونو متلاتم میکنه


وبرای همیشه محو میشه


ولی اون سنگ تا ابد ته دل دریا موندگاره


وسعی می کنم مثل دریا باشم


فراموش کنم سن… که به دلم زدن


با اینکه سنگینی شونو برای همیشه روی سینه ام حس می کنم

[ دو شنبه 18 دی 1391برچسب:, ] [ 22:11 ] [ yahya007 ] [ ]


خـــــــــــــــوابــــــــــــ......

 خواب و خیالنازنین آمد و دستی به دل ما زد و رفت

پرده ی خلوت این غمکده بالا زد و رفت

کنج تنهایی ما را به خیالی خوش کرد

خواب خورشید به چشم شب یلدا زد و رفت

درد بی 
عشقی ما دید و دریغش آمد

آتش شوق درین جان شکیبا زد و رفت

خرمن سوخته ی ما به چه کارش می خورد

که چو برق آمد و در خشک و تر ما زد و رفت

رفت و از گریه ی توفانی ام اندیشه نکرد

چه دلی داشت خدایا که به دریا زد و رفت

بود آیا که ز دیوانه ی خود یاد کند

آن که زنجیر به پای دل شیدا زد و رفت

سایه آن چشم سیه با تو چه می گفت که دوش

عقل فریاد برآورد و به صحرا زد و رفت

[ دو شنبه 18 دی 1391برچسب:, ] [ 22:10 ] [ yahya007 ] [ ]


تـــــــــــــــــــــــــو بـــــــــــــــــا شـــــــــــــــی

 

 نمیشه که تو باشی من و من عاشقت نباشیم

 


فاصله را معنا کن با کتابی که زبانش آمدن است …

 


دست بر دیوار سیمانی بکش لمس قلب من به همین آسانی است …


بیراهه ای که به کوچه ی 

عشق می رسید اشتباه نبود راه را اشتباه آمده

 

بودم پشیمان نیستم!

 


راهنما شده ام ….

[ دو شنبه 18 دی 1391برچسب:, ] [ 22:1 ] [ yahya007 ] [ ]


گاهی دلم ....

 

گاهی دلم میخواهد وحشیانه غرورت را پاره پاره  کنم...

 

قلبت را در مشتم بگیرم ومحکم بفشارم...

 

تا لحظه ای حالم را بفهمی...

 

[ شنبه 16 دی 1391برچسب:, ] [ 12:27 ] [ yahya007 ] [ ]


از وقتی که .....

 

از وقتی که نیستی خدا میداند  که چقدر اب به صورتم پاشیدم...

 

این کابوس انقدر واقعی است که از خواب بیدار نمیشوم...

[ شنبه 16 دی 1391برچسب:, ] [ 12:26 ] [ yahya007 ] [ ]


عشق یعنی:

 

عشق یعنی:

 

تو گوشیت یه سری اس ام اس هست

 

که"عمـــــــــــــــرا"

 دلت بیاد پاکشون کنی...

[ شنبه 16 دی 1391برچسب:, ] [ 12:25 ] [ yahya007 ] [ ]


کسی را......

شعر و متن های عاشقانه و بسیار زیبا

 کسی را می‌خواهم، نمی‌یابمش

می‌سازمش روی تصویر تو

و تو با یک کلمه فرو می‌ریزی‌اش

تو هم کسی می‌خواهی، نمی‌یابیش

می‌سازی‌اش روی تصویر من

و من نیز با یک کلمه …

اصلا بیا چیز دیگری نسازیم

و تن به 
زیبایی ابهام بسپاریم

فراموش شویم در آن‌چه هست

روی چمن‌های هم دراز بکشیم

به نیلوفرهامان فرصت پیچش بدهیم

بگذار دست‌هایم در آغوش راز شناور شوند

رویای 
عشق در همین حوالی مبهم درد است شاید!

[ جمعه 1 دی 1391برچسب:, ] [ 15:21 ] [ yahya007 ] [ ]


هر چه باشی دوست دارم

 من این شب زنده داری را دوست دارم
من این پریشانی را دوست دارم
بغض آسمان دلتنگی را دوست دارم
گذشت و دلم عاشق شد ، بیشتر گذشت و دلم دیوانه ات شد من این دیوانگی را دوست دارم
چه بگویم از دلم ، چه بگویم از این روزها ، هر چه بگویم ، این تکرار لحظه های با تو بودن را دوست دارم
بی قرارم ، ساختم با دوری ات ، نشستم به انتظار آمدنت ، من این انتظارها و بی قراریها را دوست دارم
چونکه تو را دارم ، چون به عشق تو بی قرارم، به عشق تو اینجا مثل یک پرنده ی گرفتارم
به عشق تو نشسته ام در برابر غروب ، این غروب را با تمام تلخی هایش دوست دارم
من این نامهربانی هایت را دوست دارم ، هر چه سرد باشی با دلم، من این سرمای وجودت را نیز دوست دارم
من این بی محبتی هایت را دوست دارم ، هر چه عذابم دهی ، من آزار و اذیتهایت را دوست دارم
هر چه با دلم بازی کنی ، من این بازی را دوست دارم
مرا در به در کوچه پس کوچه های دلت کردی ، من این در به دری را دوست دارم
مرا نترسان از رفتنت ، مرا نرجان از شکستنت ، بهانه هم بگیری برایم ، بهانه هایت را دوست دارم
من این اشکهایی که میریزد از چشمانم را دوست دارم ، آن نگاه های سردت را دوست دارم
بی خیالی هایت را دوست دارم ، اینکه نمیایی به دیدارم هم بماند،غرورت را نیز دوست دارم....
تو یک سو باشی و تمام غمهای دنیا هم همان سو، من تو را با تمام غمهایت دوست دارم....
هر چه بگویی دوست دارم ، هر چه باشی دوست دارم ، مرا دوست نداشته باشی ، من دوستت دارم
من این ابر بی باران را دوست دارم ، من این کویر خشک و بی جان را دوست دارم، این شاخه خشکیده و بی گل را دوست دارم ، من اینجا و آنجا همه جا را با تو دوست دارم....
من این شب زنده داری را دوست دارم
اگر با تو بودن خطا است و من گناهکار ،من گناه کردن را با تو دوست دارم...
بی مهری هایت به حساب دلم ، اشکهایم را که در می آوری نیز به حساب چشمانم من این حساب اشتباه را
دوست دارم....

[ جمعه 1 دی 1391برچسب:, ] [ 15:9 ] [ yahya007 ] [ ]


چقدر قلبت زیباست

 روزهای زندگی ام گرم میگذرد با تو ،به گرمای لحظه هایی که تو در آغوشمی
با تو گرم هستم و نمیسوزد عشقمان، ای خورشید خاموش نشدنی
همچو یک رود که آرام میگذرد،عشق ما نیز آرام میگذرد و تویی سرچشمه زلال این دل
ساعت عشق مان تمام لحظه های زندگیست ،ثانیه هایی که پر از عطر و بوی عاشقیست
ای جان من ،مهربانی و محبتهایت،وفاداری و عشق این روزهایت،امیدی است برای خوشبختی فردایت
میدانم همیشه همینگونه که هستی خواهی ماند،مثل یک گل به پاکی چشمهایت،به وسعت دنیای بی همتایت
هوای تو را میخواهم در این حال دلتنگی،امواجی از یاد تو را میخواهم در دریای خاطره های به یادماندنی
همنفسمی، ای که با تو یک نفس عاشقم
همزبانمی، ای که با تو یک صدا برایت احساسات عاشقانه ام را میگویم
حرفی نمانده جز سکوت بین من و چشمانت، که در این سکوت میتوان یک دنیا عشق را خواند
چه با شوق میخوانم چشمانت را و چه عاشقانه گرفته ایم دستهای هم را
گفتی دستهایم گرم است، گفتم عزیزم این چشمهای تو است که مرا به آتش کشیده است
همه ی دنیا فریاد عشق ما را شنیده است،هنوز هم نگاهم به نگاهت دوخته است،
چقدر قلبت زیباست...
چه بی انتهاست قصر عشق تو و من چه خوشبختم از اینکه اینجا هستم ، در کنار تو
تویی که برایم از همه چیز بالاتری و از همه کس عزیزتر
میخوانمت تا دلم آرام بماند  

[ جمعه 1 دی 1391برچسب:, ] [ 15:6 ] [ yahya007 ] [ ]


zemestan

 

 

عکس های زیبا از زمستان ماسوله - www.taknaz.ir

عکس های زیبا از زمستان ماسوله - www.taknaz.ir

عکس های زیبا از زمستان ماسوله - www.taknaz.ir

[ جمعه 1 دی 1391برچسب:, ] [ 12:20 ] [ yahya007 ] [ ]